درمان بیماری و ارائه ی روش ها ی تضمینی درمان

محل لوگو

داستان جالب

پزشک پادشاهی که در حرم سرا رفت و آمد می کرد روزی کنیزکی به خدمت رسید خم شد تا خوانی گسترد دیگر نتوانست راست گردد پادشاه معالجات فوری خوری خواست پزشک دستور داد تا شلوار کنیزک در برابر شاه از پایش فرو کشند کنیزک از شدت انفعال حرکتی کرد باز راست شد چنان که آن باد غلیظ را تحلیل کرد ...

داستان جالب

بختشون مسیحی از پزشکان بغداد بود یکی از خویشان مأمون خلیفه عباسی را مرض اسهال گرفت هر چه معالجه کرد تندرست نشد تا چنان شد که روزی پنجاه و شصت بار شکمش می رفت پس مسهل ساخت و به بیمار داد آن روز اسهال بیشتر شد بعدا اسهال قطع شو و بیمار تندرست گردید علت را پرسیدند گفت این اسهال از ...

داستان جالب

خواجه امام ابوبکر دقاق اعتقاد می داشت که طبیب باید دیندار باشد تا معالجه ی وی موثر افتد چنان گفته اند روزی یکی از بزرگان نیشابور را قولنج عارض شد چندان دارو بداد به بود حاصل نشد بامداد بربام سرا رفت و سوره ی فاتحه الکتاب خواند و به سوی بیمار دمید به فرمان خدا تندرست شد ...

داستان جالب

بقراط حکیم برای گروهی افاده می داد یکی از آن میان گفت مردم این سخن را از تو نمی پذیرند در پاسخ گفت سخن در نفس الامر راست و درست باشد بر من لازم نیست که مردم را تکلیف به پذیرش کنم ...

داستان جالب

جالینوس پزشک یونانی از جوانی زیبا روی و تند خوی سخنی پرسید جوان پاسخ درشتی بدو داد جالینوس گفت حامی زرین است که سرکه در آن است ...

داستان جالب

جالینوس پزشک یونانی از جوانی زیبا روی و تند خوی سخنی پرسید جوان پاسخ درشتی به او داد جالینوس گفت حامی زرین است که سرکه در آن است ...

داستان جالب

الواثق بالله خلیفه ی عباسی اکول بود به بیماری استسقا گرفتار شد پزشک حاذقی که ملازم وی بود فرمود تا تنوری را با چوب زیتون گرم گردند بعدا اخگرها را از آن بیرون آورد سپس خلیفه را در آن نشانید بدین تدبیر تندرست شد چون به خوردن آرمند بود بار دیگر بدان مرض دچار شد چون پزشک وی حاضر ...

داستان جالب

امیر نصر بن احمد سامانی به مرض فلج گرفتار شد چندان که پزشکان بخارا معالجه کردند اثر نکرد محمد بن زکریای رازی را از ری خواستند امیر را به گرمابه برد و در صحن آن نشانید و داروهایی ترتیب داد و به او خوانید چون ساعتی درگذشت با شمشیر کشیده روی به امیر نهاد که تو مرا به زور از ری ...

داستان جالب

مردی از مردم بغداد را بیماری استسقا عارض شد چندان که پزشکان معالجه کردند تندرستی حاصل نشد روزی بر در سرای خود نشسته بود ملخ برایان می فروختند بیمار دو رطل تگاز آن خرید و همه را خورد پس از چند ساعت اسهال عظیمی در او پدید آمد چنان که دویست بار عمل کرد آن بیماری از او زایل شد یکی از ...


https://t.me/story12133

امیدوارم راضی باشید و مطمئن باشید این درمان ها تضمینین

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما